وبلاگ

تفاوت محصول معیوب با محصول نامنطبق

الزامات یا نیازمندی های یک محصول، در حالت کلی به چهار دسته تقسیم بندی میگردد.

  • الزامات اظهار شده توسط مشتری در قالب کلمات، مفاهیم و تصورات وی از محصول
  • الزامات قانونی که شامل مقرارتی همچون مسائل زیست محیطی و بهداشتی می تواند باشد
  • مسائل فنی مندرج در استانداردهای فنی و کیفی ملی یا بین المللی
  • نیازمندی های تشخیص داده شده توسط شرکت طراح یا سازنده محصول (توسط مشتری اظهار نشده است)

هنگامی که در مورد برآورده شدن یا عدم برآورده شدن یک الزام و نیازمندی در حوزه کاربری محصول صحبت می کنیم یعنی این که مشتری در مورد الزامات و خواسته های به کاربردن محصول، اطلاعات و آشنایی کافی را دارا می باشد. به عنوان مثال اگر موتور خودرو روشن نشود مشتری کاملا می داند که یک الزام اصلی خودرو برآورده نشده است.

اما عدم برآورده شدن یک الزام یا نیازمندی مشخص مانند میزان درجه کیفیت روغن موتور مسئله ای نیست که به راحتی و بدون تجهیزات خاص و مهارت هایی مشخص، قابل بررسی و فهمیدن باشد.

مورد اول قطعا یک نقص می باشد اما دومی یعنی کیفیت روغن موتور، عدم انطباقی هست که از برآورده نشدن یک الزام فنی مانند مقدار سطح کیفی روغن موتور ایجاد شده است.

لازم به ذکر هست که اگر همین عدم انطباق منجر به نقص در موتور شود طبیعتا بدل به یک عیب و نقص خواهد شد.

همانطور که متوجه شدید عیوب و نقص ها روی عملکرد و کارکرد صحیح محصولات اثر منفی می گذارند. یک محصول معیوب، می تواند خطرناک باشد اما عدم انطباق یک محصول، عدم موفقیت در برآورده کردن یک الزام و نیازمندی بدون در نظر گرفتن ابعاد عملکردی آن می باشد. از این رو محصولات معیوب، شرایط جدی تری نسبت به محصولات نامنطبق دارند.

انجام بررسی و تعیین میزان فاصله بین این دو یعنی عیوب و عدم انطباق ها معمولا کار خیلی نتیجه بخشی نیست اما یک حاشیه ایمنی لازم است زیرا که طراحان و مشتریان به دنبال تضمینی برای ایمنی، قابلیت اطیمنان و دوام هستند اما معمولا هر دو دارای اطلاعات محدودی درباره عملکرد واقعی مواد، ساختار و قطعات زیرمجموعه در طیف متنوعی از شرایط عملیاتی و کاری می باشند.

مطمئنا به خاطر این نادانستنی ها ما باید با محصولات نامنطبق به مانند اینکه معیوب هستند رفتار کنیم. بنابراین عیب و عدم انطباق ممکن است متفاوت باشند اما ما باید با یک روش و سیستم با آن ها برخورد کنیم. به عنوان مثال همه آن ها را باید اصلاح کرد یا این که باید از وقوع آن ها و اقدامات تحلیلی انجام شده روی مصادیق و سوابق روی دادن نقص ها و عدم انطباق ها یاد بگیریم تا سیستم مدیریت کیفیت خود را بهبود دهیم.

در یک طیف که از محصول معیوب تا مرغوب هست ما باید موارد زیر را در نظر داشته و در هر سطح از آن ها ضمن تفکر و بررسی، اقدامات اجرایی لازم را اتخاذ کنیم :

  1. معیوب : این محصول ممکن است به کسی صدمه بزند.
  2. نامنطبق : محصول خروجی در برآورده کردن یک الزام ناموفق بوده است.
  3. با کیفیت : محصول، نیازمندی های مشتری را دارا می باشد.
  4. مرغوب و عالی : محصول خروجی، فراتر از خواسته ها و تصورات مشتری است.

این خواسته ای منطقی است که از تولید کنندگان بخواهیم مشخصات محصول و فرآیندهای خود را بر اساس درکی صحیح از کارکرد محصول و یا خدمات مورد ارائه در شرایط واقعی، بهبود داده و با به کاربری این دانش، فاصله بین عدم انطباق و عیب را کاهش دهند.

تولیدکنندگان یا ارائه دهندگان خدمت با درک صحیح و عمیق خواسته ها و تصورات مشتری، آن ها را برآورده می نمایند. به این صورت که احساسات و نیازهای مشتری را به نیازمندی های فنی و کیفی محصول ترجمه کرده و آن ها را محقق می نمایند. پس از طراحی محصول، با طرح ریزی صحیح فرآیند ساخت، مدیریت موثر عملیات تولید و کنترل کیفیت، محصولاتی در سطوح ۳ و ۴ به دست خواهند آمد.